من

من دلم میخواد برم تو تاریکی و تنهایی مطلق به دور از هر آدمی زندگی کنم..

مایل به تنها موندن و ترک شدن.. بیخیال شین برین خونتون دیگه آه از من چیزی در نمیاد :/ 

هر که می‌گرداند از ما روی، ممنونیم ما 

 

کمک لازم

خب سلام دوباره 

من بعد از یه عالمه وقت بازم اومدم اینجا اونم وقتی (می‌خوام بدونی از اینکه دوبار کلمه وقت و ب کار بردم خوشم نیومد) که دارم به فنا میرم!

ظاهراً آخرین بار عید حرف زدیم!

همم از اون موقع خیلی اتفاقا افتاده! مثلا کنکور قبول نشدم و تصمیم گرفتم برم دنبال آرزوهام و پیشه آرتیستی و دنبال کنم. فک کنم قبلاً از این مورد حرفی نزده بودم نه؟ خب بعدا راجبش مفصل میگم!

دیگه اینکه خب تازگی بیست سالم شد و بیست سالگی افتضاحه! اگه به عنوان یکی که بیست سالش شده توصیه ای داشتی حتما بهم بگو به شدت لازمش دارم :)

عاممم راستی یه چند وقتی هست با یکی آشنا شدم.. آدم خوبیه:)  راجب اونم بعدا میگم..

الان اینطوریم که دلم یه جعبه میخواد که توش زندگی کنم.. 

نه آدمی.. نه ارتباطی.. نه دوستی.. نه خونواده‌ای.. تنهای تنهای تنها!

ولی می‌دونم عمیقأ می‌دونم این اون چیزی نیست که می‌خوام :) 

نمیدونم چم شده :) از زندگی کردن میترسم.. اصلا نمیدونم مشکل کجاست..

کاش بتونم خودم و از این جهنم نجات بدم. 

 

_خرگوش بازیگوش